غصه ها را پشت گوشم می اندازم.
چون طره ی گیسویی رها.
و تسلیم دست ها .
من باید حالم خوب باشد.
باید شاد باشم .
باید بخندم .
باید آرام باشم .
هرگز این شب را ادامه نخواهم داد.ِِ
و هرگز این ابرهای بارور را نخواهم بارید
فردا همه چیز ، جور دیگری ست .
این منم !
کسی که غمی در دلش .
جسارتِ ماندن ندارد !
آفتاب که زد ؛ از نو جوانه خواهم زد.
شکفته خواهم شد.
شکوفه خواهم داد .
موسیقیای که دوستش دارم
چهار دقیقه است
من آموختهام چهل سال را
در چهار دقیقه مرور کنم
به تو نگاه میکنم
به تو حتی وقتی ساکتی ،
من بارها با نگاه کردن به تو
چهل سال را دوره کردهام .
موسیقیای که دوستش دارم
اگر جسم داشت
بیگمان شکل تو میشد.
درباره این سایت