محل تبلیغات شما



غصه ها را پشت گوشم می اندازم.

چون طره ی گیسویی رها.

و تسلیم دست ها .

من باید حالم خوب باشد.

باید شاد باشم .

باید بخندم .

باید آرام باشم .

هرگز این شب را ادامه نخواهم داد.ِِ

و هرگز این ابرهای بارور را نخواهم بارید

فردا همه چیز ، جور دیگری ست .

این منم !

کسی که غمی در دلش .

جسارتِ ماندن ندارد !

آفتاب که زد ؛ از نو جوانه خواهم زد.

شکفته خواهم شد.

شکوفه خواهم داد .


موسیقی‌ای که دوستش دارم

چهار دقیقه است

من آموخته‌ام چهل سال را

در چهار دقیقه مرور کنم

به تو نگاه می‌کنم

به تو حتی وقتی ساکتی ،

من بارها با نگاه کردن به تو

چهل سال را دوره کرده‌ام .

موسیقی‌ای که دوستش دارم

اگر جسم داشت

بی‌گمان شکل تو می‌شد.


شیشه ی پنجره را باد شکست او به هر ثانیه از رفتن تو سوی چشمان مرا کم می کرد تو از آن کورترین زاویه ها به غم انگیز ترین پنجره می خندیدی و نمی دانستی اشک از پنجره آویزان بود تو فقط پنجره را می دیدی که تو را ازمن برد "کاش این پنجره نابینا بود"

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها